قنبر غلام حضرت علی علیه السلام می گوید: نزد امیرالمومنین علیه السلام بودم که مردی وارد شد و گفت :
ای امیرالمومنین! میل به خربزه دارم.
حضرت علی علیه السلام به من فرمودند که خربزه ای بخرم؛ در همی به من دادند و من سه عدد خربزه خریدم.وقتی یکی از آنها را بریدم، دیدم تلخ است؛ عرض کردم : ای امیرالمومنین! تلخ است.
فرمود : آن را دور بینداز که از آتش است و به سوی آتش می رود.
خربزه دوم را بریدم که ترش بود. عرض کردم: ای امیرالمومنین! ترش است.
فرمود: آن را دور بینداز که از آتش است و به سوی آتش می رود.
خربزه سوم را نیز بریدم که کرم آلود بود. عرض کردم: ای امیرالمومنین! کرم زده است.
فرمود : آن را نیز دور بینداز که از آتش است و به سوی آتش بر می گردد.
باز درهمی به من داد تا خربزه بخرم و من نیز سه تا خربزه خریدم و آوردم جلوی آن حضرت گذاشته و عرض کردم: ای امیرالمومنین! مرا معاف بدار که اینها را ببرم؛ زیرا آن سه تا را که بریدم همگی خراب بودند.
آن حضرت به من فرمود: ای قنبر! بنشین که آنها مامور هستند.
پس نشسته و یکی از آنها را قاچ کردم که شیرین بود. عرض کردم: ای امیرالمومنین! شیرین است.
فرمود: از آن بخور و به ما نیز بده.
پس یک قسمت از آن را من خوردم، یک قسمت را به حضرت علی علیه السلام دادم و قسمت دیگرش را نیز به آن مرد دادم.
امیرالمومنین علیه السلام رو به من کرد و فرمود:
ای قنبر! خداوند تبارک و تعالی ولایت ما را بر اهل آسمان ها و اهل زمین از جن و انس و میوه ها و غیر آنها عرضه داشت؛ پس هرکدام از آنها ولایت ما را قبول کرد، پاکیزه و شیرین و طیب شد و هرکدام از آنها که ولایت ما را قبول نکرد، کرم آلود و بد مزه و متعفن شد
کتاب خاطرات قنبر
الاختصاص،ص 249
منبع: طاووس بهشت